دانلود رمان خارجی بانوی من گریه نکن

دانلود رمان خارجی بانوی من گریه نکن از ماری هیگینز کلارک
نام رمان : بانوی من گریه نکن
نویسنده : ماری هیگینز کلارک
موضوع رمان : پلیسی , معمایی
کشور : ایالات متحده امریکا
تعداد صفحات : 734
گلی ۱۸ سال دارد و با خاله خود زندگی میکند، اکنون حاج احمد سیف او را برای پسرش رضا، که بتازگی همسرش را از دست داده و یک نوزاد یک ماهه دارد خواستگاری میکند، گلی به اصرار خاله اش به این وصلت رضایت میدهد درحالیکه رضا هنوز سوگوار همسرش میباشد و مخالف ازدواج …
خلاصه رمان جدید بانوی من گریه نکن ماری هیگینز کلارک :
آب مقدس است: این شعاری بود که رومی ها روی دیوارهای حمام هایشان حک می کردند. الیزابت همانطور که از انتهای استخر شنا می کرد با خود گفت اگر به تناسخ اعتقاد داشتم می گفتم حتما در آن زمـان زندگی می کرده ام. زمانی که شروع به شنا کرده بود نه تنها قادر به دیدن محیط اطراف استخر بود بلکه صندلی های راحتی میزهای چتر دار و پرچین های پرگل را نیز می دید. اما حالا همه ی آن ها همچون اشباحی تیره و تار بنظر می رسیدند. سردردی مزمن که تمام مدت روز گرفتارش بود حالا آرام شده بود.
احساس آرامشی که همیشه در آب به او دست می داد دوباره او را در برگـرفت. یکبار به شوخی به لیلا گفته بود: بنظر تو این احساس از همان زمانی که در رحم مادر بودم وجود داشته؟؟ منظورم احساس ارامش و رهایی مطلق است که در آب بمن دست می دهد. جواب لیلا او را شوکه کرده بود: شاید برای این است که وقتـی مادر تو را حامله بوده احساس سعادت و شادمانی می کرده گنجشک کوچولو. همیشه معتقد بوده ام که پدر تو سناتور لانـگ بوده. او و مادر بعد از اینکه پدر عزیز من از صحنه ی زندگی مادر
خارج شد با هم ارتباط داشتند. اما استنباط من این است که وقتی من در رحـم مادر بودم وجود من را یک اشتباه محض می دانستند. الیزابت به پیشنهاد لیلا از نام لانگ برای کارهای هنری اش استفاده می کرد. لیلا می گفت: احتمال دارد اسم واقعیت باشد. گنجشک کوچولو چرا که نباشد؟ لیلا به محض اینکه توانسته بود پول در بیاورد هر ماه چکی برای مادرش می فرستـاد تا اینکه یک روز آخرین دوست پسر مادر چک را نقد نشده پس فرستاد. مـادر در اثر اعتیاد شدید به الکل مرده بود. الیزابت پایش
را به دیواره ی استخر زد و سر خورد. زانوانش را تا روی قفسه سینه بالا آورد و بدنش را در آب رها کرد. هر رفت و برگشت کرال پشت را تبدیل به شنای قورباغه می کرد. آیا ممکن بود دلیل ترس لیـلا از برقراری ارتباط با مردان از همان لحظه ی لقاح شکل گرفته باشد؟ آیا حتی ذره ای پرتوپلاسم قدرت درک دارد که اوضاع در لحظه ی لقاح خصمانه بوده یا نه؟ و اگر داشته باشد میتواند تمام زندگی شخص را تحت الشعاع قرار دهد؟ آیا به علت وجود لیـلا بود که الیزابت هرگز حس آزار دهندهی کمبود پدر و مادر را تجربه نکرده بود؟
دانلود رمان خارجی بانوی من گریه نکن از ماری هیگینز کلارک رایگان
دیدگاه خود را بگذارید