اسکین 98 » دانلود رمان آدمای شهر حسود از ماهور ابوالفتحی

دانلود رمان آدمای شهر حسود از ماهور ابوالفتحی

دانلود رمان آدمای شهر حسود از ماهور ابوالفتحی

دانلود رمان آدمای شهر حسود از ماهور ابوالفتحی pdf

نام رمان : شاپرک تنها

نویسنده : پروانه قدیمی

موضوع رمان : اجتماعی ، عاشقانه , معمایی

کشور : ایران

تعداد صفحات : 736

گلی ۱۸ سال دارد و با خاله خود زندگی میکند، اکنون حاج احمد سیف او را برای پسرش رضا، که بتازگی همسرش را از دست داده و یک نوزاد یک ماهه دارد خواستگاری میکند، گلی به اصرار خاله اش به این وصلت رضایت میدهد درحالیکه رضا هنوز سوگوار همسرش میباشد و مخالف ازدواج …

خلاصه رمان آدمای شهر حسود اثر ماهور ابوالفتحی :

رضا رفته حالا من موندم و حاج آقایی که نمی‌شناسمش خوب ولی انگار واسم عزیزه آدم محبت ندیده اینطوریه دیگه به هرکس و هر چیزی که حس کنه یکم بهش اهمیت میده اعتماد میکنه و من دلم میخواد به آرامش این مرد وقتی بهم میگه همه چیز درست میشه اعتماد کنم. صداي حاج خانم مـیاد که داره غر میزنه و مخاطبش رضاست. عصبی و کلافه می گه: – خدایا به کریمی و بزرگیت شکر وقتی داشتی عقل تقسیم می کردی این بچه ی من کجا بود؟ حاج آقا انگار مسئول زدن حرفای خوب و پرت کردن حواس آدما از ناراحتیه که میگه. _حاج خانوم این

غذا شور نیست؟ حاج خانم وارد آشپزخونه میـشه و میگه شور حاجی؟ خاک عالم به سرم نگو! اون بچه ی کیوتِ آروم توی بغلشه و وقتی نگاه من به اون فسقلی رو میبینه میگه: جونم برات بگه که این بچه باباي بیشعوری داره. اون قدر سر و صدا کرد که بیدار شد بچم. با لبخند نگاهش میکنم و رو به شوهرش میگه: – حاجی این بچه رو بگیر من سفره رو درست حسابی بچینم نه سالادی نه آبی و نه شربتی اینطوری که نمیشه. حاجی میخواد این کار رو کنه که من بلند میشم. می خواد بن در روند که من بلند می شم. میگم: – بدین من نگهش میدارم. حاج خانم لبخند

میزنه و میگه: نمیخواد مادر من با رضا قهرم غذا مـیکشم ببر براش. کاش من رو این قدر با این پسرک دم دمی تنها نذارن وقتی حتی نمیدونم الان باز باهام دعوا میکنه یا میخواد آرومم کنه. حاج آقا بچه رو میگیره و حاج خانم غذاي پسرش رو آماده میکنه، خدا رو شکر که ازم میپرسه: واسه توام بکشم که پیش رضا ذات… حاج آقا بین حرفش میگه: نه، اون یزید به بچه اخم و تخم میکنه نمیذاره غذاش رو بخوره. حاج آقا خیلی دوست داشتنی هستی الحقش! سینی رو میده دستم و استرسم از صداي لرزيدن بشقاب داخلش مشخصه این راه پله رو که طی میکنم…

دانلود رمان آدمای شهر حسود از ماهور ابوالفتحی نگارش قوی

دیدگاه خود را بگذارید