نویسنده : midnight girl
موضوع رمان : عاشقانه ، اجتماعی
خلاصه رمان : تا صبح از اين دنده به اون دنده شدم فکر امير خوابو از چشمام گرفته بودو اين عصبيم مي کرد تا حالا
نشده بود يه پسر انقدر ذهنمو درگير خودش کنه شايان تمام شب بيدار بود اتاق خودش سرويس
بهداشتي نداشتو مجبور بود از اوني که تو راهرو هست استفاده کنه صداي بازو بسته شدن در اتاقشو در
دستشويي اعصابمو خراب تر مي کرد.از قبل پيش بيني همچين اتفاقي رو کرده بودم .قرص
ديفنوکسيلات رو که با روغن کرچک از چمدون برداشته بودمو از رو ميز برداشتمو رفتم بيرون شايان از
دستشويي اومد بيرون .يکي از قرصا رو دادم دستشو گفتم:اينو بخور بهتر ميشي…
تمامی حقوق مطالب برای اسکین 98 محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.
طراحی و توسعه توسط موزیک پارس