نویسنده : الناز امیرپارسیان
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان : هم صدا با بارون گریه می کردم… بارون با شدت میبارید و به قلب زخمیم می تازید…از به یاد اوردن اون لحظه شدت گریه ام بیشتر می شد …
کیان … نامزد رسمیه من … تو هوس هاش با یه دختره هرزه غرق شده بود … با لذت دختره رو تو بغلش گرفته بود … و اونو … نخواستم خوشی هاش و خراب کنم ..
ولی طاقت نیاوردم و رفتم جلو … اینقدر مست بود که حتی منو نشناخت…
تمامی حقوق مطالب برای اسکین 98 محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.
طراحی و توسعه توسط موزیک پارس