نویسنده : شهره وکیلی
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان : صدای جیرینگ شکستن استکان و نعلبکی آمد . قلبم از جا کنده شد.
هر وقت منتظر خواستگاری بودیم مامان همین طور می شد.
حالتش تغییر می کرد. دست هایش می لرزید . عصبی می شد و من می فهمیدم هوا پَس است.
در اتاق را باز کردم و به آشپزخانه دویدم.
– چی شده؟
تمامی حقوق مطالب برای اسکین 98 محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.
طراحی و توسعه توسط موزیک پارس