نویسنده : دختر ایرونی
موضوع رمان : عاشقانه ، اجتماعی
خلاصه رمان : میرزا حسینعلی نوری (بهأالله) در سال ١٢٣٣ قمری در تهران به دنیا آمد. پدرش «میرزا عباس» به کار منشیگری و حسابداری و معلمی در خانه شاهزادگان و اشراف روزگار اشتغال داشت و حسینعلی خواندن و نوشتن را نزد پدر آموخت. البته او بعدها ادعای «امّی» بودن کرد، اما خواهرش این امر را تکذیب می کند.
با پیدایی «سیدعلی محمد شیرازی» (باب)، میرزا حسینعلی با پیروی از فرقهه بابیگری کم کم از سران مهم فرقه «بابیه» می شود.پس ازمرگ باب بهاجانشین اومیشودوطرفداران او بهایی نامی گیرند
بهائیان دو دسته اند :
دسته اول انسانهای فریب خورده و نا آگاهی هستند که به دام افتاده و غافلند و یا اینکه بهائیت به صورت موروثی به آن ها رسیده است و یا اینکه بدلیل نداشتن دانش کافی در مورد مسائل دین و دیانت در دام بهائیت افتاده و آن را به عنوان یک دین پذیرفته اند. این گروه غافلان فریب خورده ای هستند که بدون کوچکترین دلیل قانع کننده ای ادعای اربابان بهائیت را پذیرفته اند و باب و بهاء را پیامبران خدا و صاحب زمان می دانند و بهاء را به اندازه ی خدا و گاهی فراتر از او پرستش می کنند و همه دعا ها و نیایش و راز و نیازطاب به بهاء سپس عبدالبهاست ( عباس افندی ) و دسته دوم کسانی هستند که در رأس تشکیلات بهائیت قرار گرفته و از سیاسی و ساختگی بودن این فرقه آگاهی کامل دارند اما برای حفظ موقعیت دنیوی و ریاست و حاکمیت بر یک عده انسان نا اگاه حاضر به اعتراف نیستند و تا آن جا که می توانند از وجود پیروان فریب خورده خود سوء استفاده کرده و از آنان بهره های سیاسی و اقتصادی می برند »
تمامی حقوق مطالب برای اسکین 98 محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.
طراحی و توسعه توسط موزیک پارس