نویسنده : مرضیه اخوان نژاد
موضوع رمان : عاشقانه ،اربابی
خلاصه رمان : داستان درباره ی دختری به اسم تاراست که در اثر یک تصادف حافظه اش رو از دست میده.اما توی گذشته اش اتفاقی افتاده که باعث شده پدرش ازش متنفر بشه و همیشه اونو تحقیر کنه و کتک بزنه.
تا را هم که میبینه نميتونه با این شرایط زندگی کنار بیاد به کمک دوستش فرار میکنه و با یک گروه قاچاقی میره دبی.
اما زمانی که به اونجا میرسه میفهمه زندگی بهتری در انتظارش نیست و قراره به عنوان یک برده فروخته بشه.
ارباب تارا که اونو میخره هیچ بویی از انسانیت نبرده و جوری تارا رو شکنجه میده و …
تمامی حقوق مطالب برای اسکین 98 محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.
طراحی و توسعه توسط موزیک پارس
وتقعاا لذت بردم حتما بخونید
عالی بود
اون جاش که کور شد واقعا گریه کردم و اونجاش که ساشا التماس میکرد از درون آروم شدم.وایی خیلی حال داد
خیلی عالی بود ولی من وسطای رمان وقطی اون اتفاقا برای تارا می افتاد حس میکردم دارم دیووونه میشم😐ولی در کل خوب بود
اگه رمان مثل این عالی میشناسین اینطوری در همین موضوع و شکنجه طور منظور اجباری طور باشه معرفی کنین
اعتراف کن عاشقمی
خیلی عالییی بود واقعا لذت بردم ولی اخراش دلم به حال ساشا کباب شد در کل عالی بود
تارا زود ساشا رو بخشيد ولي در كل عالي بود چند بار خوندمش
فقط اونجاش گریم گرفت که ساشا تارا رو کور کرد 😭
رمانجالبی بود ولی اونجاهاش که تارا بیهوش میشد انگار کل نگرانیای دنیا میریخت تو قلبم🤦♀️😂ولی اونجاهاش که ساشا میرفت التماسش میکرد گریم میگیرفت🤣🤣🤦♀️
پیشنها. میکنم بخونیدش🥰
عالیهههه👍🏻👍🏻
عالییی بود ساشا یه روانی بود بدبختو نمیزاشت گریه کنه
نباید میبخشیدش نبایددددد😐
باید عذابش میداد عذاب
و منی که میخوام برای دومین بار بخونم و سر این رمان میخواستم برای دختره گریه کنم😐😂
خیلی قشنگ بود
یه رمان عالی ولی خیلی دردناک
اگه مث این رمان،رمان های دیگه هم میشناسین لطفا بگین(:
عالی