نویسنده : م.مودب پور
موضوع رمان : عاشقانه ،طنز
خلاصه رمان :
«مریم و فریبا و شهره واستادن و منتظرن که مترو بیاد، در ضمن دارن با هم دیگه صحبت می کنن، تو مترو یه عده خانم و آقا هم هستن، البته بیشتر خانما هستن»
فریبا: یه دختر، کالا یا یه چیز فروشی نیس که بذارنش تو یه مغازه و براش مشتری بیاد و اگه پسندیدش، ببره بزاره تو خونه ش!
مریم: منکه از این جرات آ ندارم به بابام بگم من می خوام برم خواستگاری!
تمامی حقوق مطالب برای اسکین 98 محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.
طراحی و توسعه توسط موزیک پارس