نویسنده : mz1379
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان :
درباره دختریه به اسم مریم که بعد از تجربه عشق تو ۱۵ سالگی ، یه حصار محکم دور
خودش کشید تا نه کسی وار حریمش بشه و نه اون از حریمش خارج بشه حالا بعد ۸
سال همزمان با اومدن فرهاد ، برادر دوست صمیمیش از فرانسه و اومدن میلاد
رمان پیشنهادی : تو فقط بمان
قسمت اول رمان مریم در دست روزگار :
با بی حوصلگی کتاب و بستم به قطر کتاب بعدی که نگاه کردم مخم سوت
کشید حتی یادم نمیاد تو کتاب قبلی چی خوندم بیخیال خوندن شدم و
رفتم پیش مامان
سلام مامان
سلام خسته نباشی
ممنون
میخای برات کیک و چایی بیارم
نه ممنون خودم برمیدارم
باشه
رفتم سمت یخچال و کیک شکلاتی رو از توش برداشتم یکم چایی برای
خودم ریختم و نشستم رو صندلی اگه کنکور قبول نشم چی میشه؟ وای
نه خدا من باید قبول شم یعنی اگه قبول نشم بابا واقعا میخاد به
تصمیمش عمل کنه!!؟وااای نــه از کلاس رفتن متنفرم تو عمرم هیچ
کلاسی نرفتم حالا باید برا کنکور برم؟نه نباید اینطور بشه
هوووی اری کجایی،دارم با تو حرف میزنما
با صدای انوشا خواهرم چایی پرید تو گلوم به سرفه افتادم انوشا سریع یه
لیوان اب اورد و داد بهم اب و که خوردم بهتر شدم رو به انوشا گفتم:درد
بگیری ایشالا چته یهو عین جن ظاهر میشی
گمشو بابا یکساعته دارم صدات میکنم جواب نمیدی بینم نکنه چیزی میکشی؟
یه چشمکم بهم زد
پسر عمش از آلمان که برای تحصیل به اونجا رفته بودن اتفاقاتی براش میفته
که یه کم پیچیدس اما قشنگه پسر عمش میاد خواستگاری اما اون خودش
تمامی حقوق مطالب برای اسکین 98 محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.
طراحی و توسعه توسط موزیک پارس