نویسنده : نازنین ۸۷
موضوع رمان : عاشقانه ، غمگین
خلاصه رمان : از رادیو مناجات سوزناک حضرت علی پخش می شد . قلب شکسته ام بی تابش بود .باز این دل … امان از این دل …
محمد طعنه زد:تعارف نداریم ،گریه کن…(تلخ تر نیش زد)گریه کن براش …سبک میشی !
لبخند تلخی زدم ،به صفحات کتاب زل زدم و خواندم
هیچ گاه کسی را دوست نداشته باش
چون دوست داشتن اسارت است و اسارت انسان را به جنون می کشاند .
هر گاه کسی را دوست داشتی رهایش کن ،
اگر به سویت بازنگشت بدان که از اول هم مال تو نبوده است .
تمامی حقوق مطالب برای اسکین 98 محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.
طراحی و توسعه توسط موزیک پارس
چه قدر حنانه تو سری خور بود! هرچند از اواسط داستان خوب شد جیگرم خنک شد !