نویسنده : v.rahimi1
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان :
کاش زندگی یه برنامه یهویی میچید مثلا خیلی یهویی تو خیابون جلو روم سبز شی تو که من رو نمیشناسی ولی من تمام جز جز صورتت رو از حفظم
اون موقع که میخواستی عذر خواهی کنی وقتی بهم میخوردی یه دل سیر نگاهت میکردم اونقدر نگاهت میکردم
که ساعت از خجالت می ایستاد اونقدر نگاهت میکردم که اگه یه عمر قرار باشه بی تو بگذره مدل بودنت رو حفظ باشم عطر لحظه حضورت رو بوییده باشم
صدای قدم هات به گوشم اشنا باشه که اگه یه موقعی یه جایی اشتباهی هوس کردی به دروغ هم بگی بهم دوست دارم بشناسمت
بدونم چجور داری سمتم میایی بدونم چه عطری رو میزنی که وقتی داری میایی
حتی اگه چشم هام سو وبیناییشون رو از دست دادن بتونم بلد باشمت بتونم حست کنم
درست با لبخندت با طرز برخوردت با هوای بودنت ، تو تمنای من وجان من و یار منی پس
بمان تا که نمانم به تمنای کسی…
تمامی حقوق مطالب برای اسکین 98 محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.
طراحی و توسعه توسط موزیک پارس
رمان ژانرش خوبه ولی خیلی خسته کننده نوشته شده اونقدر که من که همش میخوندم ببینم اصلا اسم شخصیت اصلی رمان چیه
همش اززبان یک نفر رمان گفته میشد وشاید خیلی کم درحد چند جمله یک جمله از یک نفر دیگه گفته میشد
موضوعش خوب بود ولی ازطرز نوشتن اصلا خوشم نیومد بطوریکه فقط اولش خوندم ویهو رفتم آخرش خوندم خیلی حوصله آدمو سر میبرد وزیادی اغراق داشت.
وواقعا متاسفم اینو میگم ولی انگار داشتی کتاب ادبیات میخوندی