دانلود رمان ماه شب تار من

نویسنده : mahla.mp
موضوع رمان : عاشقانه ، معمایی
خلاصه رمان :
بیتوجه به التماس و گریهوزاریهای سارن، در اتاق رو بستم و روی صندلی مخصوص و بزرگم که کنار تخت قرار داشت، نشستم.
جعبهی سیگار رو از جیب کتم بیرون کشیدم. نخی بیرون آوردم و بین لبم قرار دادم. فندکم رو از روی پاتختی چنگ زدم.
زیر نخ سیگارم گرفتم و روشنش کردم.
به تابلوی نقاشی خودم که تصویر دختری روی تابلو نقش بسته بود، نگاه کردم.
سیگار رو آروم از لای لبم بیرون کشیدم و پوزخندی زدم.
کارم به جایی رسیده که خواهرم هم بهم خــ ـیانـت میکنه.
نفسم رو عصبی بیرون دادم. بلند شدم و چنگی به موهام زدم. صدای گریهی سارن از بیرون میاومد و عصبیترم میکرد.
فریاد بلند و خشمگینی کشیدم. با پام به زیر میز بـ*ـار زدم که میز کج شد و روی زمین با صدای ناهنجاری افتاد.
تموم وجودم میلرزید. از خشم به نفسنفس افتاده بودم و قفسهی سـینهم بهشدت بالاوپایین میشد.
در با ضرب باز شد و پشتبندش صدای نگران رخساره به گوشم رسید:
دیدگاه خود را بگذارید